اغاز سال ۱۳۸۸ هجری خورشیدی...مبارک

سلاااااااااااااااااااااااااام اول به نگارم..بعدش به بقیه...   

 

 

سال ۱۳۸۸ هم اومد...   

 

 

 

وایییییییی نمیدونم چرا خود این ۸۸ رو دوست دارم من..گاو هم دوست دارم(نگار حالا میکشیم میدونم میگی چه چیزایی دوست داری تو)پس ایشالا که سالشم سال خوبی هست و کلا قراره اتفاقای خوب بیفته..واسه من و نگار جونم و واسه همه عاشقا... ایشالا 

 

 

 

عیدت مبارک نگار جونممممممممممممممممم...  

 

 

 

عید همگی مبارک...ایشالا سال خیلی خوبی داشته باشین... 

 

نگارم کلی سر سفره هفت سین که البته سفره ما سیناش بیشتر شده بود دعات کردم و از خدا چیزای خوب خوب واست خواستم گلم.. 

 

از خدا اول سلامتیتو خواستم که از همه چی واجبتره و بهتر... 

از خدا خواستم همیشه خوشحال و شاد باشی خانومی تو زندگیت.. 

از خدا خواستم تو درسات موفق باشی همیشه و تا اونجایی که دوست داری ادامه بدی با موفقیت... 

از خدا خواستم هرچیزی که اون دل مهربون و عاشقتا میخواد بهت بده.. 

 

از خدا خواستم چشمهای قشنگ و ناز نگارمو خیلی خیلی کم اشکی و خیس بشه و دلش غمه غصه نداشته باشه... 

از خدا خواستم لیاقت تو و عشق پاکت رو داشته باشم خانوم... 

از خدا خیلی چیزا واست خواستم که یادم نمیاد دیگه...ولی هرچی خواستنیه خوب بود رو از خدا واست خواستم..کلی دعات کردم...و  اون قرآن خیلی قشنگ و دوست داشتنیی که خودت با دستا و قلب مهربونت بهم هدیه کردیو خوندم سر سفره هفت سین و موقع سال تحویل که باعث برکت و خوشی و  خوشبختیه زندگیمون میشه... 

 

خانومم امشب دیگه نت نمیای...الان خونه مامانبزرگت اینا هستی و بهم اس ام اس دادی با کلی ذوقمرگی...خیلی خوشحالم کردی که خیلی شادی..پرسیدم واسه چی اینقد خوشحالی..با ذوق میگی از یه جایی شیرینیایی که دوست داری از شهر من بهت رسیده...الهیی قربونت برم خوشحالم از خوشحالیت...همیشه میگفتی شیرینی زیاد بخورم که به جا تو هم بخورم و منم چون میدونستم عاشق این شیرینیایی و در دسترست نیست اصن از گلوم پایین نمیرفت ولی الان دیگه خیالم راحته که تو هم داری و میخوری از اون شیرینیا...منم وقتی میخورم بهم میچسبه... 

  

بقچتم که بستی و فردا صبح زود داری میری مث هرسال که میرفتی میری مشهد پیش اقا..امام رضا...واقعا خوش به حالت میدونم اونجا هم که میری به فکرمی و کلی دعام مکنی..واسه همین ایولل کلی خوش به حالمه یه نایب الزیاره خیلی خوب دارم...فدات بشم من خانومم... 

 

ایشالا که خیلی خوش بگذره بهت عزیز دلم... 

 

قول دادم بهت هر شب آپ کنم..این شب اول..دیدی سر قولم هستم... 

 

بازم عید و بهت تبریک میگم بهترین ارزوها رو دارم واست..خدای مهربونو شکر میکنم همیشه که تو عزیز دلم رو داده بهم...دوست دارم عشق من...عاشقتم...دوست دارممممممممممممممممممممممممممممممم ۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ دنیا پر از ۶...بوووووووووووووووووووووووووووووس بغل محکمممممممم... 

 

پارسال...

سلاممممم نگارممم... 

 

خوبی؟؟ 

 

باز تو کوزت شدی کف اتاقو تی میکشیدی؟؟؟ تازشم به منم هیچی نگفتی... 

 

اره منم اتفاقا امروز از بس کار داشتم یاد پارسال افتادم...بابام اینا رفته بودن کربلا  و درست روز عید میومدن..چقدر کار داشتم..دست تنها..این داداشمم که خدا خیرش بده، وقت گیر اورده بود! عوض اینکه کمکم کنه، این رفیقاشم میاورد خونه مزاحم کار منم میشدن... 

 

ولی خب روزای اخر یه خورده کمک کرد..خیلی باحال بود پارسال...با اینهمه کار و خستگیی که داشتم ولی شور و حالم خیلی بیشتر از امسال بود..امسال اصلاْ حوصله هیچی رو ندارم..حتی عیدو... 

فقط حوصله یه نفر رو  به شدت دارم..اونم نگار خانوم گل خودمه...فداش بشم من... 

 

تو میگی پر شدی از من، ولی نگارم خدایی من بیشتر پر شدم از تو... 

خدایا ۶ هزاران هزار مرتبه شکرت به خاطر وجود همچین فرشته نازی تو زندگیم... 

 

خانومی شرمنده به خدا از چهارشنبه سوری محرومت کردم ولی به خدا نگرانت بودم..کار خطر ناکیه..اصلاْ زشتم هست تو پاشی بری تو کوچه ترقه و دینامیت بزنی..ارزش و شخصیتت خیلی بیشتر از ایناست...فدات بشم من که حرفمو گوش کردیو خوشحالم کردی..ممنونم ازت عزیز دلم... 

بیخود نیست که بهترین فرشته روی زمینی و خدا تورو به من داده...واسه همین خوبیاته خانومم...  

 

 

آره فداتشم! سال دیگه همین موقع دیگه با خیال راحت داریم زندگیمونو میکنیم..از دست این سربازی و اون پادگان لعنتی هم خلاص میشم...پس به امید اونروز دیگه غصه خوردنو اینارو تعطیل میکنیا...باشه دخملم؟؟؟ 

 

آفرین خانوممممممممممممممممممم...  

 

دوست دارمممممم و عاشقتم عزیز دل علی...  

 

الان هم داری باهام دعوا میکنی و غر میزنی! برای دفعه۲۰ اُم از صبح تا حالا قهر کردی که چرا مخشاتو واست ننوشتم...مینویسم عزیز دلم...اخه دم عیدی کار فت و فراوون سرم ریخته...ولی مینویسم واست گل قشنگم... 

 

خب دیگه دیدم نوشتی، ذوق کردم  و منم نوشتم! تو که مینویسی منم میتونم بنویسم. پس بنویس که منم بنویسم... 

 

چی گفتم... 

  

 

خب دیگه...بیام محکم باهات حرف بزنم الان دیگه... 

 

اومدمممممممم.. 

 

دوست دارم عشقم..زندگیم..عسلم..نفسم..عاشقتم...

 

 

 

۶۶۶۶...

سلاممممممممممممممممممممممممم نگارم...

 

 

حالت خوبه عزیز دل علی؟؟ 

  

 

میگما خوبه من بگم مثلا میرم تا ۳ ماه دیگه یهو میبینی بعد رفتنم ۳ روز بعدش میام مرخصی..

 

ایندفعه میخواستم ۴۰ روز بمونم شد ۱۳ روز..

  

گفتی اپ کنم ولی باور کن مخم پاک تعطیله... 

 

الان که دارم مینویسم دارم از صرفه...سرفه...ثرفه... خفه میشم...اخه این پشه ها بد جوری گاز میگیرن اومدم حشره کش زدم یه عالمه که پشه ها بمیرن ولی فک کنم خودم از پشه ها زودتر بمیرم.. 

 

خانوممم دلتنگتم بد فرم..این ۲...۳ روزه هم که اومدم غیر از اینکه حالتو بد کردم کار دیگه ای نکردم..بخاطر همین بیشتر دلم واست تنگولیده... 

 

دلم میخوادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد... 

 

نگارم...عسلم..گلم..ماهم...شیرینم...نباتم...قند عسلم...خشگلم...ناز خانومم... 

 

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم خانومی..ببخشم این چند روزه اذیتت کردم.. 

 

میبخشی؟؟ تو که زیاد بخشیدیم...خجالت میکشم دیگه اینو بگم..ولی خب گفتم دیگه... 

 

۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ هوارتا دوست دارم و عاشقتم گلی جونم... 

  

 

خب دیگه من اپیدم حالا نوبت تو هستش... 

 

دوست دارم عاشقتم نازنینم..مهربونم همه کسم..زندگیم...  

 

بوووووووووووس بوووووووووووووووووووووووس بغل محکمممممممممممممممممممم...

مرخصی دومم تموم شد...

سلاممم نگارم ...سلام عشقم..سلام عزیز دل علی... 

 

پست قبل رو که نوشتی ، خوندم..وسطاش با خندیدنت خندیدم و آخرش اشکام سرازیر شد و همینجورم داره میاد... 

 

هرچی سعی میکنم که بیخیال باشم  تا نه حال تو رو خراب کنم و نه خودم ،نمیشه.. 

 

این غروب جمعه لعنتی هم شده غوز بالا غوز... 

 

درمورد سیگار لعنتی و اون پاکت خالی که عکشس خیلی اتفاقی افتاده بود کنار نقشه و حال تو رو خراب کرد، واقعا ازت معذرت میخوام عزیز دلم...دیشب واسه آروم شدنت با اینکه میدونی من هیچوقت سیگار نکشیدم و نمیکشم ، بازم ازم قول خواستی !منم بهت قول دادم..الانم اینجا، تو خونه عشقمون، بهت قول میدم که خیالت دیگه راحت ِ راحت باشه و آرامش دلت باشه خانومم...دیگه غصه نده خودتو  فداتشم... 

 

قربون اون چشای ناز و پف کردت برم من! فداش بشم الهییییی...الهیییی بمیرم که اینقد دیشب گریه کردی! هرچی هم که من بهت میگفتم خانومم اروم باش! گوش نمیکردی ...ولی خدا رو شکر تو حموم حال چشای ناز من خوب شد...دیگه هم اذیتشون نکنیا که بخوان اینجور بشن..خب؟ من قول دادم. تو هم قول بده عزیز دلم..آفرین گل خانوم خشگلم...ببووووووووووووووس.. :دی 

 

یه چیزی دیشبم میخواستم بگم، یادم رفت ! الان میگم..شاید همون ۷ ام فروردین برگشتما...چون هفتم همه همشهریام و دوستام میان مرخصی و من اونجا خیلی خیلی تنها میشم و خیلی سخته اونجا تنهایی..اگه دیدم طاقت نمیارم، با عرض شرمندگی شاید همون ۷ فروردین برگشتم..اگه هم شد که بمونم، طبق همون برناممون میمونم تا حدود ۲۰ ام فروردین  که واسه تولدم بتونم بیام پیشت خانومی گل نازم...حالا تا چی پیش بیاد... 

گفتم بهت بگم که بدونی عزیز دل من... 

 

خانومم مث اوندفعه هر روز دوست دارم بنویسی ...واییییی اوندفعه  چه ذوقی داشتم واسه خوندن نوشته هات! اون شبی که برگشتم تا صبح با هم چت کردیم و منم همه پستاتو خوندم...میدونم مینویسی هرروز و من خیلی خوشم میاد از نوشته هات ! از الان مشتاقم که برگردم همه نوشته هایی که نخوندم رو بخونم عزیزم...فدات بشم الهییی  گلم... 

 

خانومم...عشقم..نازم...گلم...ماهم...عزیز دل علی...قربونت برم من...تو رو خدا قول بده خودتو اذیت نکنیا..میدونم خیلی فرق کردی و خودت خواستی و همه سعی خودتو کردی..خیلی خوشحالم و خیلی خیالم راحت تره...ولی خب نمیتونم سفارش نکنم...خانوم منو اذیت نمیکنی..غمگینش نمیکنی...همیشه میخندی.. خودت میدونی که عاشق خندیدنتم..وقتی دهنت باز میشه واسه خنده، من چه حالی میکردم ! پس همیشه بخند که منم دلم شاد باشه خانوممم...چشای ناز و عسل منو به هیچ وجه خیسشون نمیکنی که  اونوقت من میدونم و توهااااا... درساتو بخون و خودتو هرجور میتونی سرگرم کن! منم هروقت که بتونم بهت زنگ میزنم. نمیذارم زیاد دلامون تنگ بشه...پس دیگه سفارش نکنما...  

 

نگار جونم هر روز و هر لحظه که از آشناییمون میگذره، بیشتر دوست داارم و عاشقتر میشم خانومم...همه زندگیمی عزیز دلم! خدایا شکرت... هزاران هزار مرتبه شکرت که این فرشته خوبتو به من دادی... 

 

نگارم با همه وجودم، از صمیم قلبم دوستت دارم  و عاشقتم..اصلا نمیشه دوست داشتنمو بگم و یا بنویسم..این حروف کم میارن..ولی میدونم که میفهمی چقدر دوست دارم...امیدوارم که لایقت باشم و اذیتایی که از اول تاحالا به خاطر من شدی به خاطرشون منو ببخشی خانومم... دلم میخواد بتونم جبران کنم!

 

نگارم دوستت دارم....عاشقتم...نفسمی..زندگیمی... 

 

خدایا شکرتتتتتتتتت... 

 

۳ ساعت دیگه پروازه...خندههههه...با هواپیما میرم اخه..میدونی که خودت..:دی 

 

اشک و اینا تعطیل..میخندیم و مثل الان که داریم باهمدیگه چایی میخوریم ،حال میکنیم... 

 

ایوللللللللللل... 

 

 

باید برم هنوز بیرون.  چندتا کارت تلفن بخرم که داشته باشم به عشقم زنگ بزنم...نقشه رو باید کپی بگیرم...دیگه اینکه از همه مهمتر کله رو کچل کنم..خندههههههههههه...نه حالا کچله کچل..کوتاهترش کنم که اونجا گیر میدن...ساکمم که اماده هست..کتابایی که واسم گرفتی رو گذاشتم توی ساکم که یادم نره...و عمرا یادم بره..خیلی خوشحالم که اینارو دارم ایندفعه..میخونمشون ! هی قربون صدقت میرم...اون شامپوی خوشبو و صابون و مسواکم که واسم گرفتی رو برداشتم..آخ که چه حالی دارم میکنم من...ممنونم مرسی ازت خانومممممممممممممممممممممممممم... 

 

اون قرآن قشنگتم که واسم گرفتی، دیگه همیشه و همه جا  همراهم هست! ممنونم عزیز دلم به خاطر همه این چیزای خوبی که واسم گرفتی...مهربونم !واقعا ازت ممنونم گلم... 

 

خب دیگه برم که خیلی دیرم شده... 

 

مواظب خودت باش...خونمونو هر روز آپ کن..خوش باش..منم همیشه پیشتم..دیگه مثل اوندفعه ای ننویس  « روزای بدون تو» ..من همیشه باهاتم و کنارتم عزیز دلم... 

 

دوست دارم اندازه همه ۶ های دنیا... 

 

 

۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ دوست داراااااااااااااااااااااارررممممممممممممممممممممممممم عشقم... 

 

عاشقتم.. 

 

میپرستمت خانوم... 

 

فعلا..

 

دوست داااااااااااااارممممممممم...

سلااااااااااااااااامم نگارم... 

 

خوبی عزیزم؟؟ 

 

ایشالا که همیشه خوب باشی گلم.. 

 

بعد از ظهری گفتی یکم دلدرد داری..الهی بمیرم...منم میدونم واسه چیه دیگه...خدا کنه ایندفعه زیاد اذیتت نکنه و از اون دلدردای بد نشی... 

 

خب عسلم امروز تا عصری خونه بودی بعدش رفتی بیرون.. خوش گذشت خانومی؟؟ 

  

ایشالا که خوش گذشته باشه... 

 

خانومم دلم تنگته..با اینکه تقریبا همیشه (تا وقتی اینجا باشم)در ارتباطیم با اس ام اس و بعضی وقتاحرف زدن تلفنی... ولی خب بازم افاقه نمیکنه...

 

خانومی گلم دوست دارمممممممممممممممممممممممممممم 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

دوست دارم... آی لاو یو... 

 

ای دختر از دست تو.. 

 

نگفتم غلط کرده هرکی گفته اون قبلنا..باز به چشای خانوم من توهین کردی در ملأ عام...؟؟  

دیگه نشنوما...اصن هرچی قورباغه هستو میزنم میکشم... 

 

خداییش چشات قشنگه..من موندم توش چرا بعضیا درک نمیکنن اینقد خنگن اخه...  

چشمهای خانوم من خوشگلهههههههههههه قربونش برم الهییی...  

 

راستی خانومم نقشهه رو نشستم از صبح تا حالا روش کار کردم و بلاخره یه چیزایی سر هم کردم... 

خیلی ادمو خسته میکنه مخصوصا که بخوای یه روزه تمومش کنی ولی خب میدونی چیه وقتی نقشهه به یه جاهایی میرسه و یه شکلی به خودش میگیره همه خستگیام بیرون میره..حالا که دیگه تورو هم دارم یه خسته نباشی که بهم میگی اندازه خستگیای تمام عمرم می ارزه..فدات بشم من مهربونم...

 

 راستی خانومم... 

 

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی... 

 

خیلی خوشگله این عکسه که گذاشتیا..خدایی وقتی دیدم کلی ذوق کردم و خوشم اومد..واقعا بامزه است عکسه..من که خیلی خیلی خوشم اومد ازش...ممنون خشگلم..خشمل شد کلی... 

خیلی خیلی حال نمودیم خلاصه...دست خانوم عزیزم درد نکنه...  

 

دیشب میخواستم اپ کنما..یه چیزایی بنویسم... ولی خب خودت که اونجوری بیهوش شدی تو بغلم! منم که دست کمی از تو نداشتم. وقتی اینقد بوست کردم تا خوابت برد، خودمم بیهوش شدم انگاری... 

 

امروز صبح مست خواب بودم که صدای بابامو از آشپزخونه که بغل اتاق منه شنیدم و فهمیدم که آش گندم(نذری) گرفته...بوی خوبشم پیچیده بود تو اتاقم...خیلی خیلی خوابم میومدا اخه شب زود خوابیده بودیم که میدونی که دیگه..ولی هرچی سعی کردم نتونست جلو خودمو بگیرم و بخوابم پاشدم رفتم دوتا کاسه پر از اش خوردم ای خوشمزه بود جات خیلی خالی ولی باور کن کاسه دومیه رو به جای تو خوردما...

 بعدشم میخواستم بشینم سر اون نقشهه که یهو رو تختم خوابم برد تا اونوقتی که تو زنگیدی یدارم کردی...از ۸ خوابیده بودم تا ۱۰:۳۰خوب شد بیدارم کردیا..وگرنه با اینهمه کار نمیرسیدم تمومش کنم...ممنون عزیز دلم... 

 

اوه اوه چقده حرف زدما... 

 

اوه یه چیزه دیگه...تو کامنتا دیدم به سلامتی..مبارکی و میمنت و اینا یه خانومی اقایی (اسمشو ننوشته بود) اومده بودن زحمت کشیده بودن کلی زیر اب مارو پیش خانومم زده بودن...میخواستم صمیمانه از احماق قلب عاشقم ازشون تشکر کنم واقعا... 

 

خب دیگه خیلی روده درازی کردم... و در پایان این دستخط امشب بازم میخوام بگم نگارم..عشقم..زندگیم خانومم...عزیز دلم..دوستتت داررررمممممممممممممممممممم... 

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...  

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

دوست دارم...دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم... دوست دارم...   

 

 

 

 

 

 

پینوشت نگار:  منم دوست دارم عزیزم! واقعا هم خسته نباشی که به این سرعت نقشه خونه رو کشیدی!! فقط یادت رفت این نکته رو ذکر کنی!!! ...  از صبح سعی کردم زنگ نزنم و اس ام اس ندم که مزاحم کارت نشم!! ... بعد از چند ساعت وقتی پرسیدم که نقشه به کجا رسیده؟؟ گفتی:‌همه چی درست شده! فقط جایی برای دستشویی و حموم پیدا نمیکنم!! بعد از چند لحظه که با من حرف زدی ، جای دستشویی و حموم هم به ذهنت اومد!!! 

واقعا شدت عشق در این حــــــــــــد؟؟... با من حرف میزنی جای دستشویی رو پیدا میکنی!!!! ای خــــــــــــــــــــــدا بیا بخور منو از دست این علی!!... تا حالا نمیدونستم انقدر به دستشویی شباهت دارم!! 

  

 

 

پی نوشت ۲... علی : 

نگار خانومم عشقم گلم...ماهم ..عزیز دلم..راست میگی به خدا..شرمنده همش مال این حافظه خراب منه..یادم رفت ازت تشکر کنم..میدونم و میفهمم که به خاطر من که کار داشتم از صبح تا حالا علی رغم میلت تحمل کردی و بهم اس ام اس ندادی تا من راحت به کارم برسم..به خدا منم دلم هی برات تنگ میشد این چند ساعت ولی میدیدم خیلی هم کار دار نمیشد بهت اس ام اس داد..ممنونم به خاطر همه خوبیا عزیز دلم... 

 

درباره اون دستشویی هم به خدا شوخی کردم من خانومی..اصلن تو برداشت بد کردی ازش من هیچ وجه همچین منظوری نداشتم به خداا...بازم شرمنده..ممنونم و مرسیییییی مهربونم...

 

عاشقونه دوست دارم عشقم...

سلام نگارم... 

 

تو که میدونی من اینجا میخوام بنویسم باید اول بهت سلام کنم عشق قشنگم... 

 

خانومی میدونی چیه... 

قبل از اینکه همون پریشب بهم بگی که این تغییراتو کردی، خودم با همه وجودم میفهمیدم و حس میکردم و میخواستم بهت بگم که تو زودتر گفتی و باز من عقب موندم... 

 

همه تغیراتت  رو به خوبی حس کردم این سری...بهونه گیریات که همش از سر دلتنگیت بوده و هست و حقم داری...گیر دادنات به من که چرا مثلا برای کاری یا دیدن فامیل تنهات میذارم و اس ام اس نمیدم بهت، حتی واسه چند ساعت...گریه کردنات واسه روزی که دوباره میخوام برم توی اون خراب شده...و خیلی چیزای دیگه...همه اینها رو با همه وجودم حس میکنم و فهمیدم خانومی... 

به خدا نمیدونی چقدر خوشحالم که اینجور شدی..باور کن به خاطر خودم نمیگم. به خاطر خودت خوشحالم که تو حالت خیلی بهتره ،خودتو اذیت نمیکنی یا حداقل با همه وجودت داری سعی میکنی که خودتو عذاب ندی. با اینکه میدونم چه کار سختیه واست و تو داری انجامش میدی...به خاطر من که منو ناراحت نکنی...من از خدا چی میخوام دیگه؟ هیچی..قشنگترین و نازترین فرشته اش رو داده بهم...نگار جون نازم رو...خدایا هزار مرتبه..صدها هزار مرتبه شکرت...نگار خانومی گلم وقتی تو آروم باشی و خودتو عذاب ندی، بهترین لحظات منه باور کن..خیالم از بابتت راحته و خیلی از فکر و خیالم اونجا که هستم کم میشه... 

همه اون چیزایی که واست گرفتم به خدا نا قابله و فقط با همه عشقی که بهت دارم خریدم و دوست دارم که واست همیشه هرچی دوست داری بگیرم...با همه بد سلیقگی هام...(خنده)... 

 چندتا چیز دیگه هم میخواستم حتما حتما واست بگیرم که این مخ واموندم خوب کار نکرد و یادم رفت..حالا یادداشت کردم برای ایندفعه... 

باور کن با ارزشترین هدیه های عمرمو ازت گرفتم..با همه وجودم اون کتابا و دی وی دیا و اون وسایلای خوشگلو دوسشون دارم...اون مسواکه حتی...خیلی ازت ممنونم بازم عزیز دلم..اره به قول خودت چیزایی که به هم دادیم، خیلی تاثیر داشته. هم واسه من هم تو... 

بهت قول داده بودم قبل سربازی و بازم میدم..این عشق منو تو هیچ وقت هیچ وقت ریشش خشک نمیشه.عشقی که ریشه اش تو دل منو تو به وجود اومده و داره رشد میکنه روز به روز مگه جرات داره خشک بشه؟...:دی...مطمئن باش خانومی گلم که این عشق تا ابد پایداره...حرفای اونجوری خودت میدونی که بلد نیستم بزنم. این حرفای دلمه... 

 

دیگه اینکه درباره حرف زدنامون راست میگی. قبلا هردومون عصبانی میشدیم و حرفامون به جایی نمیرسید..ولی با تذکرایی که تو دادی بهم و حرفات ، فهمیدم چه جوری باید به حرفات گوش کنم که دعوامون نشه و من ازت به این خاطر هم ممنونم عزیز دلم... 

 

و اما این وبلاگ که من دوست داشتم باهم بزینم و نگار بیشتر دوست داشت . بالاخره اینجا رو ساختیم که حرفامونو واسه خودمون بنویسم... واقعا عشق میکنم از نوشته هات ،چیزایی که درونت واست اتفاق میا فته و تو همشو به خوبی به این قشنگی مینویسی...خیلی خوبه! خیلی خوشحالم که این خونه رو ساختیمش باهم... 

 

در این موردم دیگه نمیدونم چی بگم...ولی میدونم برق چشای تو خیلی بیشتر از منه...باور نداری برو جلو ایینه خوب نیگا کن... ولی نگار خانومی جونم..عشقم..امیدم..زندگیم..نفسم...ماهم..گلم...خانوم  ِمن...نگار  ِمن..با همه وجودم دوست دارم و عاشقتم خانومی ناز خودم...نمیتونم!! خودتم میدونی که نمیتونم حرفای عاشقونه بنویسم واست! شرمنده.. ولی گفتم بهت که اینایی که مینویسم با همه وجودمه و حرف دلمه... 

 

دوست دارم و عاشقتم عشق همیشگیه من... 

 

من فدای اون دل کوچیک عاشق مهربونت بشم..نزن این حرفارو ...زحمت چیه؟!..دشمنت شرمنده باشه گلم...دیشبم که گفتم بهت تو اس ام اس..تو جون بخواه خانومی..جونمم مال تو..همچیم، همه زندگیم مال توئه فداتشم... 

 

نگارم من همه جوره دوست دارم..همه این بچگیای قشنگت..اون بزرگ بودنتو فهمیده بودنت، تو بچگیات رو دوست دارم...خانومی عاشقانه، همه جوره، هرجور که تو باشی ،دوست دارم باور کن...اگه نمیخوای هم بزرگم بشی و دوست داری که بچه بمونی (که میدونم با همه این بچه بودنات از هر بزرگتری بیشتر میفهمی خیلی وقتا) همینجور بمون و باش...من همه جوره هر جور که باشی میخوامت گل نازم... 

 

نگارم..همه زندگیم ..به خاطر همه خوبیا و عشق و محبتت..به خاطر همه چی،  ازت مممنونم با هم وجودم و دوست دارم عاشقونه... 

به خاطر بدیا و اذیتای که کردم بهت، منو ببخش عزیزترینم... 

 

 

دوست دارم...

از خودم بدم میاد...

این پست حذف شد... 

 

نگار با خوندنش گریه کرد و ناراحت شد... 

 

لعنت به من 

 

به هیچ دردی نمیخورم... 

 

از خودم بدم میاااااااااااااااااااااد... 

 

خدا منو بکشه... 

 

نگار فقط از من چند خط این نوشتن کج و کورمو خواست..ولی من اونم نتونستم...عوض اینکه خوشحال بشه ناراحت شد..چشاش خیس اشک شد..رفت خوابید..اینقدم خسته بود... 

 

ای خداااااااااااااااااااااااااا...لعنت به من...

سومین روز مرخصی...

سلااام نگار جونم... 

 

ای بی تربیت..این حرفا چیه این پایین نوشتی... 

 

حالا ۱۳ روز دیگه وقت هست..بالاخره این قالب خشگلتم میبینم گلم... 

 

در هنرمندی و سلیقت که شکی نیست فداتشم... 

 

خب دیگه چه خبرا... 

 

بگم امروز کجا بودی..؟؟؟خندههههههههههههه..  

 

راستی..هیچم من یادم نمیره دیگه که تو متولد ۶۷ هستی نه ۶...الکی هم نگو یادم نیست هیچوقت...

 

خانومی ۲ روز دیگه مونده ها...دارم لحظه شماری میکنم به خدا..اینقده ذوقمرگم که نگو..ولی یه مشکلی هست..خیلی خیلی ریخت و قیافم نابوده نگار...واقعا که بد به حالت...

 

راستی دیشب رفتم دکترا..به حرفت گوش کردم پسر خوبی بودم..بعد امروز صبحی داروهامو گرفتم...بعدش اینکه امشب ساعت ۱۲ تازه شروع کردم به خوردن داروهام..خوبه من مثلا یه مرض اورژانسی بگیرم..دیگه تا میرم من شروع کنم به خوردن دارو ۷ باره مردم...ولی خب دیگه امیدی هست الان دیگه امیدوار میتونی باشی که از سرفه قرار نیست بمیرم... 

  

 

 نگار توهم بنویس دیگه..تو که بنویسی من عشق میکنم... 

 

مخم فعلا تعطیله... 

 

 

 

 

دوسسستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دااااااااااااااااااااارررررررررررممممم عسلم...

 

دومین روز مرخصی..

سلاااام عزیز دل خودم... 

 

بابا جون من میام تو که نباید نوشتنو دیگه تعطیل کنی بری جزایر قناری واسه استراحت..خب تو هم بنویس دیگه... 

 

بهدشم اینکه چرا میزنی خب...دوست داری؟؟ حرف حساب جواب نداره راست میگی...:دی 

 

بعدترش اینکه کُلُهمِ نوشته هات که بی صبرانه منتظر بودم بیام مرخصی و بخونمشون رو خوندم همون پنجشنبه شب که اومدم... 

 

عکس العملهای اینجانب از خوندنشون...: 

۱- خوشحالی در حد بالا و پایین پریدن و بشکن زدن... 

۲- پر از عشق و ذوقمرگی در حد اخجونمی و خداروشکر و اینا... 

۳-ناراحتی در سر حد مرگ و میر تلفات جانی و اینا... 

۴-عصبانیت در حد اگه دم دستم بودی تکه بزرگت گوشت بود... 

۵- شرمندگی از روی گل خانوم گل خودم در حد قرمز و بنفش نارنجی شدن... 

۶-احساس گناه به خاطر اذیتایی که شدی توو این مدت... 

۷-بگیرش که در رفت... 

۸-نداریم... 

۹-تموم کردیم.. 

۱۰-همه گزینه ها صحیح است... 

 

نگارررررررررررررررررررر... 

 

نگارررررررررر جونم... 

 

نگاررررررررررررر خانومیییی... 

 

دوست دارم...:دی 

 

همون قضیه دهاتی بازی و اینا که گفته بودی...:دی 

 

نگار به نظرت من خودمو بکشم..این کامپیوترمو بزنم خوردش کنم..تو رو بزنم...خودمو خفه کنم...تورو بوست کنم...چیکار کنم به نظرت که این قالب خونه خودمونو من بتونم مشاهده بنمایم ایا؟؟؟ 

  

 

نگار ساعت ۱۰:۴۶ شبه..تو رفتی شام بوخوری..منم گشنمهههههههههههه خو... 

 

نگار جایزمو بهم بدیا..خو؟؟ افلین دخمل خوف خودم... 

 

نگار به نظرت من روانی ام الان؟؟ :دی 

 

خو دوست دارم هی بهات بحرفم اینجا اینجوری...بده؟؟ اگه بده بزن خفش کن...این علی و اینم تو...:دی 

 

نگار من رفتم شام بخورم...برمیگردم... 

 

 

  

 

نگار نوشت:

از اونجایی که علی هنوز این سعادت رو نداشته تا قالب اینجا رو ببینه، و بچه ام  داره از بیخ عقده ای میشه، میخوام بدونم بازم هستند افرادی که در مشاهده قالب مشکل داشته باشن؟؟ مشکل علی از گیرنده است یا فرسنتده؟؟؟ 

کلا یه اصلی وجود داره که میگه: نگار تو شانس نداری!! مثلا میخواستی با قالب اینجا علی رو خوشحال کنی که ریده شد در حالت!! 

 

اولین روز مرخصی...

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم 

سلاااام عزیز دل علی... 

 

نگار خانوم دوست داشتنی و ناز من... 

 

علی ِ بدت که این همه همیشه ،همه جوره اذیتت میکنه اومد بالاخره... 

 

خوبی خانومم؟؟ 

 

امروز که میدونم اصلا  خوب نیستی... 

 

یه سلامم کنم خدمت دوستای اینجا..من نبودم خوب رونق پیدا کرده خونه ژله ایمون... ایوللللللللل... 

 

جمعه ها عجب روزای گند و مزخرفیه..شایدم نیستا..ما خودمون روزا رو به گند میکشیم..که میدونم عقیده تو درباره امروز صددرصد همینجوره... 

 

خانومی به جون خودم به خدا نمیدونم چی بگم.میدونم هرچی هم بگم، میگی توجیه کاراته..همیشه هم کارت همینه...نمیدونم. موندم توش مث خ ر..بلا نسبت همگی... 

 

دلم مث دل تو، بدجور گرفته خانومی... 

کاش بتونم آرومت کنم .حالتو یکم بهتر کنم. اونوقت خودمم بهتر میشم میدونم... 

 

خانومی منتظرتم بیای نت...اس ام اس که کلا تعطیله باز... 

 

دلم بدفرم تنگته... 

 

منتظرتمممممممممممممممممممم... 

 

علی ِ بد منتظرته و دلش تو رو میخواد...