دومین روز مرخصی..

سلاااام عزیز دل خودم... 

 

بابا جون من میام تو که نباید نوشتنو دیگه تعطیل کنی بری جزایر قناری واسه استراحت..خب تو هم بنویس دیگه... 

 

بهدشم اینکه چرا میزنی خب...دوست داری؟؟ حرف حساب جواب نداره راست میگی...:دی 

 

بعدترش اینکه کُلُهمِ نوشته هات که بی صبرانه منتظر بودم بیام مرخصی و بخونمشون رو خوندم همون پنجشنبه شب که اومدم... 

 

عکس العملهای اینجانب از خوندنشون...: 

۱- خوشحالی در حد بالا و پایین پریدن و بشکن زدن... 

۲- پر از عشق و ذوقمرگی در حد اخجونمی و خداروشکر و اینا... 

۳-ناراحتی در سر حد مرگ و میر تلفات جانی و اینا... 

۴-عصبانیت در حد اگه دم دستم بودی تکه بزرگت گوشت بود... 

۵- شرمندگی از روی گل خانوم گل خودم در حد قرمز و بنفش نارنجی شدن... 

۶-احساس گناه به خاطر اذیتایی که شدی توو این مدت... 

۷-بگیرش که در رفت... 

۸-نداریم... 

۹-تموم کردیم.. 

۱۰-همه گزینه ها صحیح است... 

 

نگارررررررررررررررررررر... 

 

نگارررررررررر جونم... 

 

نگاررررررررررررر خانومیییی... 

 

دوست دارم...:دی 

 

همون قضیه دهاتی بازی و اینا که گفته بودی...:دی 

 

نگار به نظرت من خودمو بکشم..این کامپیوترمو بزنم خوردش کنم..تو رو بزنم...خودمو خفه کنم...تورو بوست کنم...چیکار کنم به نظرت که این قالب خونه خودمونو من بتونم مشاهده بنمایم ایا؟؟؟ 

  

 

نگار ساعت ۱۰:۴۶ شبه..تو رفتی شام بوخوری..منم گشنمهههههههههههه خو... 

 

نگار جایزمو بهم بدیا..خو؟؟ افلین دخمل خوف خودم... 

 

نگار به نظرت من روانی ام الان؟؟ :دی 

 

خو دوست دارم هی بهات بحرفم اینجا اینجوری...بده؟؟ اگه بده بزن خفش کن...این علی و اینم تو...:دی 

 

نگار من رفتم شام بخورم...برمیگردم... 

 

 

  

 

نگار نوشت:

از اونجایی که علی هنوز این سعادت رو نداشته تا قالب اینجا رو ببینه، و بچه ام  داره از بیخ عقده ای میشه، میخوام بدونم بازم هستند افرادی که در مشاهده قالب مشکل داشته باشن؟؟ مشکل علی از گیرنده است یا فرسنتده؟؟؟ 

کلا یه اصلی وجود داره که میگه: نگار تو شانس نداری!! مثلا میخواستی با قالب اینجا علی رو خوشحال کنی که ریده شد در حالت!!