عاشقونه دوست دارم عشقم...

سلام نگارم... 

 

تو که میدونی من اینجا میخوام بنویسم باید اول بهت سلام کنم عشق قشنگم... 

 

خانومی میدونی چیه... 

قبل از اینکه همون پریشب بهم بگی که این تغییراتو کردی، خودم با همه وجودم میفهمیدم و حس میکردم و میخواستم بهت بگم که تو زودتر گفتی و باز من عقب موندم... 

 

همه تغیراتت  رو به خوبی حس کردم این سری...بهونه گیریات که همش از سر دلتنگیت بوده و هست و حقم داری...گیر دادنات به من که چرا مثلا برای کاری یا دیدن فامیل تنهات میذارم و اس ام اس نمیدم بهت، حتی واسه چند ساعت...گریه کردنات واسه روزی که دوباره میخوام برم توی اون خراب شده...و خیلی چیزای دیگه...همه اینها رو با همه وجودم حس میکنم و فهمیدم خانومی... 

به خدا نمیدونی چقدر خوشحالم که اینجور شدی..باور کن به خاطر خودم نمیگم. به خاطر خودت خوشحالم که تو حالت خیلی بهتره ،خودتو اذیت نمیکنی یا حداقل با همه وجودت داری سعی میکنی که خودتو عذاب ندی. با اینکه میدونم چه کار سختیه واست و تو داری انجامش میدی...به خاطر من که منو ناراحت نکنی...من از خدا چی میخوام دیگه؟ هیچی..قشنگترین و نازترین فرشته اش رو داده بهم...نگار جون نازم رو...خدایا هزار مرتبه..صدها هزار مرتبه شکرت...نگار خانومی گلم وقتی تو آروم باشی و خودتو عذاب ندی، بهترین لحظات منه باور کن..خیالم از بابتت راحته و خیلی از فکر و خیالم اونجا که هستم کم میشه... 

همه اون چیزایی که واست گرفتم به خدا نا قابله و فقط با همه عشقی که بهت دارم خریدم و دوست دارم که واست همیشه هرچی دوست داری بگیرم...با همه بد سلیقگی هام...(خنده)... 

 چندتا چیز دیگه هم میخواستم حتما حتما واست بگیرم که این مخ واموندم خوب کار نکرد و یادم رفت..حالا یادداشت کردم برای ایندفعه... 

باور کن با ارزشترین هدیه های عمرمو ازت گرفتم..با همه وجودم اون کتابا و دی وی دیا و اون وسایلای خوشگلو دوسشون دارم...اون مسواکه حتی...خیلی ازت ممنونم بازم عزیز دلم..اره به قول خودت چیزایی که به هم دادیم، خیلی تاثیر داشته. هم واسه من هم تو... 

بهت قول داده بودم قبل سربازی و بازم میدم..این عشق منو تو هیچ وقت هیچ وقت ریشش خشک نمیشه.عشقی که ریشه اش تو دل منو تو به وجود اومده و داره رشد میکنه روز به روز مگه جرات داره خشک بشه؟...:دی...مطمئن باش خانومی گلم که این عشق تا ابد پایداره...حرفای اونجوری خودت میدونی که بلد نیستم بزنم. این حرفای دلمه... 

 

دیگه اینکه درباره حرف زدنامون راست میگی. قبلا هردومون عصبانی میشدیم و حرفامون به جایی نمیرسید..ولی با تذکرایی که تو دادی بهم و حرفات ، فهمیدم چه جوری باید به حرفات گوش کنم که دعوامون نشه و من ازت به این خاطر هم ممنونم عزیز دلم... 

 

و اما این وبلاگ که من دوست داشتم باهم بزینم و نگار بیشتر دوست داشت . بالاخره اینجا رو ساختیم که حرفامونو واسه خودمون بنویسم... واقعا عشق میکنم از نوشته هات ،چیزایی که درونت واست اتفاق میا فته و تو همشو به خوبی به این قشنگی مینویسی...خیلی خوبه! خیلی خوشحالم که این خونه رو ساختیمش باهم... 

 

در این موردم دیگه نمیدونم چی بگم...ولی میدونم برق چشای تو خیلی بیشتر از منه...باور نداری برو جلو ایینه خوب نیگا کن... ولی نگار خانومی جونم..عشقم..امیدم..زندگیم..نفسم...ماهم..گلم...خانوم  ِمن...نگار  ِمن..با همه وجودم دوست دارم و عاشقتم خانومی ناز خودم...نمیتونم!! خودتم میدونی که نمیتونم حرفای عاشقونه بنویسم واست! شرمنده.. ولی گفتم بهت که اینایی که مینویسم با همه وجودمه و حرف دلمه... 

 

دوست دارم و عاشقتم عشق همیشگیه من... 

 

من فدای اون دل کوچیک عاشق مهربونت بشم..نزن این حرفارو ...زحمت چیه؟!..دشمنت شرمنده باشه گلم...دیشبم که گفتم بهت تو اس ام اس..تو جون بخواه خانومی..جونمم مال تو..همچیم، همه زندگیم مال توئه فداتشم... 

 

نگارم من همه جوره دوست دارم..همه این بچگیای قشنگت..اون بزرگ بودنتو فهمیده بودنت، تو بچگیات رو دوست دارم...خانومی عاشقانه، همه جوره، هرجور که تو باشی ،دوست دارم باور کن...اگه نمیخوای هم بزرگم بشی و دوست داری که بچه بمونی (که میدونم با همه این بچه بودنات از هر بزرگتری بیشتر میفهمی خیلی وقتا) همینجور بمون و باش...من همه جوره هر جور که باشی میخوامت گل نازم... 

 

نگارم..همه زندگیم ..به خاطر همه خوبیا و عشق و محبتت..به خاطر همه چی،  ازت مممنونم با هم وجودم و دوست دارم عاشقونه... 

به خاطر بدیا و اذیتای که کردم بهت، منو ببخش عزیزترینم... 

 

 

دوست دارم...