همه هدیه هایی که تا الان بهم دادی یه طرف... این قلب چوبی که وقتی میبینمش حس میکنم قلب خودت رو از توی سینهات درآوردی و برام روش نقاشی کشیدی، یه طرف...
امروز عصر که دلم برات تنگ شده بود و گفته بودی دستت بنده و اس ام اس ندم، روی تخت دراز کشیدم. رفتم زیر پتو و این قلبه رو گرفته بودم تو بغلم و با اجازه ات کلی بوسیدمش...نمیدونی چقدر دوسش دارم!...ممنونم ازت علی ِ مهربونم!...بهترین هدیه ای که میتونستی بهم بدی همینه! دیگه میدونم حتی وقتی پادگان هستی واقعا به یادمی!!
ینوشت: این قلب رو علی ، ماه قبل، وقتی پادگان بوده، توی زمان های بیکاریش با حداقل امکانات( خودت یه بار دیگه بگو امکاناتت رو!) برام درست کرده و برای ولنتاین ( چند روز بعد از ولنتاین) بهم داد! میدونم چقدر براش زحمت کشیده و برام وقت گذاشته تا خوشحال بشم! واسه همین خیلی ارزش داره...خیلی!!
البته علاوه بر این قلب دوست داشتنی عطر و رژلب و کلی چیزهای دیگه هم هدیه گرفتم که عاشق تک تکشونم!
پی نوشت علی :
من چه جوری فدای تو مهربون بشم؟؟ چه جوری فدای مهربونیات بشم؟؟ اینو به من بگو...
قابل تو رو نداره هیچ کدوم از این چیزا..ولی خب همین میخواستم بدونی که همیشه و همه جا هر لحظه به یادتم عشق من...
دوسست دارم...
راستی امکانات درست کردنش: یه تیغ اره اهن بری...یه تیکه کوچولو سمباده...خودکار اکلیلی
سلام
جدی خیلی خوشگلو زیباست دستش درد نکنه.
من کامنت نمیذارم ولی تک تک پستات رو از وقتی آدرس وبلاگت رو بهم دادی می خونم نگار. دلیل نظر ندادنم هم شاید این باشه که حس می کنم اینا خصوصیه و به خودتون ربط داره!
الان فقط کامنت میذارم که بگم این قلب ه باز نمیشه ما هم ببینیمش!
اینکش رو گذاشتم
یه چیزی رو نفهمیدم . علی با A شروع میشه . نگار با N . حکایت F و A چیه رو قلبه ؟ نکنه اول حرفهای فامیلیتونه؟ :))
اسم های وبلاگ واقعی نیست!
به ! والا به قرآن کاریتون نداریم :))