ایندفعه که داشت میرفت پادگان، بهم گفت هر وقت تونستی قالب وبلاگ رو عوض کن!
راستش ایدههام ته کشیده!! از بس که برای همین قالبی که الان هست ایده دادم و علی رد کرد! آخرش نتیجه تمام تلاشم شد همین قالب که فک کنم اون زمان علی روش نشد بگه اینم خوب نیست و الان گفته!! دوست داشتم خیلی جدی یا خیلی رمانتیک نباشه، اما در عینحال با حال و روز من و علی همخوانی داشته باشه!
امروز در راستای تحقق بخشیدن به خواستهی آقامون، وبلاگ رو باز کردم و نشستم بهش خوووب نگاه کردم!! میبینم بیچاره حق داره از این قالب خوشش نیاد!!... این هدر هر چقدر که روحیه فرهنگی و علم طلب و دانشجوییِ منو نشون داده، به همون اندازه رسما آبرو برای علی نذاشته!! نیگا کن!! ...حالا اینکه یه خرس ِ نری بعد از یه عمر علافی و خوش گذرونی و بچه بازی، بره سربازی و یهو برای دامادیش مــــــــــرد بشه، زیاد جای تعجب نداره! ولی اینکه انقدر خودباخته باشه و برای عروسیش برنزه بشه زیادی چیپه!! تازه تازه اصلا بیخیال همهی اینا!! اینو به من بگین که چرا این آقای داماد ما( این آقا خرسه مثلا علی ِ ) شب عروسیش شلوار نپوشیده؟؟ :دی حالا میگیم شلوارش رو هنوز خیاط آماده نکرده بوده!! آخه این آقا حتی شورت هم نپوشیده!! واقعا چه توجیهی وجود داره؟؟ :دی
بعد یه نکتهی دیگه هم در این عکس وجود داره!! همونطور که میبینید در هیچ یک از زمانهای گذشته و حال و آینده ، علی به من توجه نداره!! مثلا حتی اون زمانی که من کتاب رو جلوم گرفتم و دارم زیر چشمی به علی توجه میکنم، صاف صاف داره روبرو رو نیگا میکنه!! یعنی دریغ از یه نگاهی، چشمکی، بوقی، سوتی،توجهی، چیزی از سمت علی!! نمیدونم این روبرو چی داره که هی بر و بر داره توش رو نیگا میکنه؟!! یا مثلا توی اون یکی عکسه من دارم به این قشنگی میرقصم و جذابیت و تحـــریک ایجاد میکنم، باز هم این آقا به هیچ جاش نیست!! نیاین بگین شب دامادیش شلوار نپوشیده تا بگه من خیلی عجله دارم بریم خونهها!! این آقا اگه میخواست تحریک بشه در ایام جوانی یه حرکتی از خودش نشون میداد یا حداقل پیژامه زیر شلوارش میپوشید!! :دی
بنابراین با توجه به نکات گفته شده، تازه به این قالب علاقمند شدم و اصلا قصد ندارم نه تنها هدر، بلکه هیچ جاش رو عوض کنم!! ( اصلا اصلا منظورم این نیست که حال ندارم قالب درست کنم و دنبال بهانه هستمااا!!)
سلام عزیز خدا
با ما در میز گرد همراه می شوی ؟
مردم از خنده دختر ...از دست تو
ولی خب این قالب واقعیته ...شلوار می خواد چی کار ...الکی وقت تلف کنه ..باید دو ساعت درش بیاره ...همین جوری امادس دیگه ...
اقلا شورت میپوشید که روم بشه بگم این آقا داماد با من نسبتی داره!
سلام،
چه طوری همسایه؟
خیلی با وبلاگت حال میکنم
اون دفعه بهم گفته بودی کد لینک باکس جدیده چیه؟
ببین تازه راه افتاده برا 3 ماه مجانی همه لینکارو ثابت میذاره.
فقط جوادش نکنیا !!!
اول کدشو بذار تو وبلاگت بعد برو به آدرس http://links.iranshopping.ir
لینکتو از منو ارسال لینک ثبت کن، تاییدش که کردن میذارن
اینم کد:
<center>
<script language='javascript' type='text/javascript' src="http://links.iranshopping.ir/admin/engine/frame.js"></script>
</center>
فقط اینکه برا عنوان یه متن جذب کننده بزار . البته نه غیر اخلاقی و سیاسی که رد میشه لینکت
فعلا کاری باری نداری؟
بای بای ، به منم سر بزن
پس که اینطور
منم در حال انجام خدمت خیلی مقدس سربازی هستم
انشالله زودی تموم میشه
در هر صورت الان که به خرسها نگاه کردم در هر سه حالت دارن اون طرفو نگاه میکنن ولی دلشون جای دیگست یعنی پیش خانومشون
خوش باشید
شاد باشید و عاشق
چه جوریه که تو از دلش خبر داری و من ندارم؟
چون هم سربازه و هم عاشقه و هم پسره
به این سه دلیل
یعنی شما هم اگه جای علی بودی امشب به من زنگ نمیزدی و من شم انتظار می پوکیدم؟؟؟ یعنی شما هم انقدر آیسان رو اذیت میکنی؟؟ آره؟؟ آره؟؟ بعدشم هی میگی تو از شرایط اینجا خبر نداری؟؟ :دی
به قول یه بنده خدایی یه اندازه تمام آدمها راه هست برای رسیدن به خدا
چه ربطی داشت
میخوام بگم همه یه جور محبت خودشونو نشون نمیدن
من اونوقت که آموزشی بودم هر شب به آیسان زنگ میزدم
اگه نمیزدم اصلا نمیتونستم بخوابم
الانم که روزا بعد از پادگان میام خونه هم گوشی هست هم اس ام اس و زنگ میزنم بش
آیسانم رو اذیت میکنم
خوب راست میگه شما که از شرایط اونجا خبر نداری شاید واقعا نمیذارن تلفن صحبت کنند
منتظر جوابم
نه بابا این بیچاره که الان هم نمیتونه شب ها بیاد خونه! توی یه شهر دیگه ادامه ی سربازیش رو افتاده!..بعدشم معمولا حداقل روزی یک بار بهم زنگ میزنه...ولی مثلا امشب که زنگ نزده خب آدم میمیره از چشم انتظاری!! فک کن ۳۰ روزه اونجاست و هنوز مرخصی نگرفته! بعد امشب هم زنگ نزده!! دیگه این دل بی صاحب آدم میپوسه از تنگ شدن :دی
ولی بازم قدر همو بدونید که همو دارید
همونطور که تو وبلاگ هم نوشتم خیلی از این دوستان عاشق یا به اصطلاح عاشقمون بودند که دیگه الان نیستند
اینم میگم بدونی تنهایی یعنی چی
منو آیسان به دلیل مشغله زیاد هر چند ماه همو میبینیم
الان نزدیک ۴ ماه میشه ندیدیم همو
پس واقعا قدر خودتونو و عشقتونو بدونید
ما هم خوشحالیم دوستان با صفا و با حالی مثل شما داریم
حال میکنی سرعتو در جواب دادن
شاد باشید و عاشق
خب معلومه که قدر با هم بودن رو میدونیم!
اما هم از وجود شما خوشحالیم :دی
من قالب قبلی تو ندیدم ولی اینم خیلی ساده و زیباست
به هر حال باید هر دو دوستش داشته باشید
بوس
الان خیلی وقته همین قالب رو داریم!
اندرون روحت نگار!مردم از خنده!دقت نکرده بودم که علی شلوار نپوشیده!:دی ولی این علی عچق منه اون عکسش که با عینک دودیه!!
زیاد سخت نگیر! اگه یه کم زاویه ایستادنش رو تغییر میداد حتما در همون نگاه اول میفهمیدی که شورت هم نپوشیده!!...منم اتفاقا اون قیافه رو که میگی دیدم و بندش شدم!! ولی بعد دیدم با عینک جیگر تر بود!! (گول خوردم صورتی!)
چه جالب. تا حالا به این عکسا اینطوری دقت نکرده بودم
از این به بعد بیشتر دقت کن!
بق بقو بق بقو
چیه نظر بهتری داری من الان بگم
بق بقو بق بقو
چیه؟؟ داری از حسودی میترکی که چرا خودت شب دامادی بدون شلوار عکس ننداختی؟؟ :دی
خیلی بامزه بود ... ولی خوب اخه انگار چیزی هم برای قایم شدن زیر شلوار وجود نداره ! ...
فک کردی اگه تو عکس چیزی مشخص بود غیرتم اجازه میداد عکسش رو بزنم سر در وبلاگ ؟؟؟!! نه آبجی!! ما هم ناموس و اینا حالیمون میشه!!
ستاره جان کامنت خصوصیت رسید!! کلی خندیدم!
در ضمن ذهن من بی جهت منحرف نمیشه! :دی حتما یه چیزی دیدم که اینجوری شده!
سلام
واقعا بامزه نوشته بودی کلی خندیدم اونم بلند بلند ؛همسرم می گفت :چیه ؟ گفتم :نمی تونم بگم آخه تصویریه باید ببینی
ولی واقعا عکسای خوبی ان قالب جالبیه به علی آقا بگو دوسش داشته باشه
شاد باشید
دیگه علی مجبوره دوستش داشته باشه!! :دی
=))
از طرف جامعهی مردسالار همه جوره حمایتم رو از علی اعلام میکنم . چه با شلوار و چه بدون شورت :))
تکلیف اون جامعه ی مردسالاری که تو حامی اش باشی از الان مشخصه!!
سلام جیگری
برام کامنت گذاشته بودی خوشحالم از آشناییت عزیزم
هر کاری کردم از اونجا نتونستم بیام وبت!!
می گفت نیست همچین وبی!!
م یخونمت خانومی ریز ریز همشو م یخونم
لینکتم میئکنم که راحت تر بخونمت
قربونت برم نانازی
ممممممممممممممممماچ
لطف داری
خیلی قالب وبلاگتون جالبه ... از گذشته تا فردا ...
:دی
می بینم که مردم بدشون نیومده یه عکس دیگه بزار واسشون:))
تازه این داماده! اگه عروس بدون لباس بود که وبلاگ میترکید!!
خیلی قشنگ مینویسی ُ از نوشته هات خوشم اومد . . . ایده هدر هم قشنگه . . . حالا بی شلوار هم واسه خودش مدلیه دیگه :)
سلام! عشق قشنگی دارین! مطمئنم که قدرشو می دونید. آپ کردی خبرم کن! دوست دارم در جریان باشم. میسی