۳- عشق بازی دست ها

بر خلاف همه که دلشون دست گرم میخواد، من دلم دست سرد میخواد!!!  

چون همیشه دستام داغ و آتشینه و حتی توی برف و سرما هم مثل کوره میمونه!! 

دستم رو توی دستاش میگیره..  

سرده... خیلی سرد تر از دستای من. و همین باعث میشه از درون خنک بشم! 

با تماس دستامون ، اونم کم کم گرم میشه!! 

دستاش رو خیلی دوست دارم... 

یه کم به دستاش نیگا میکنم و میگم: علی! چقدر خوبه که تو دستات پشمالو نیست!! مخصوصا روی دستت!  من از پشم دست بدم میاد!! کلا از هر چی مو توی دنیاست بدم میاد!! ( شاید هزار با تا حالا این جمله رو گفتم که از مو بدم میاد!) بیا دستامون رو با هم عوض کنیم!!

لباش خندون میشه و ذوق میکنه!!   

یهو برای جبران حرفم میگه: خب دستای خودت که اصلا مو نداره!!! 

تو چشاش با تعجب نگاه میکنم و خیره میشم بهش.. 

میگه: خب چرا اینجوری نیگام میکنی!! ببین دستت هیچی مو نداره دیگه!! خیلی هم قشنگه!!  

با تعجب بیشتری نیگاش میکنم... 

خودش یهو میفهمه که از  هولش بد سوتی داده!!! .... میخنده و میگه: هوووم!! آهان! میدونم که موهای دستت رو میزنی! ولی کلا خود پوستت هم فک کنم کم مو داره ها!!! آره دیگه!!!( چشمک)  

 بعدم بی درنگ صورتش رو سمت دستام میاره و ۲ تا دستم رو از سر انگشتام تا بالای دستم ، بوسه بارون میکنه

 منم دستم رو در اختیارش میذارم و بدون حرکت فقط بوسیدنش رو تماشا میکنم و هر بار با تماس لبش به روی پوستم غرق عشق و لذت میشم

 

حالا دمای دستها و بدن هر دومون متعادل شده!