یک حس احمقانه ی زنانه

میدونی علی؟؟ یه وقتا حس میکنم تو این همه اذیتی که از سربازی میکشی و کلا سربازی رفتن و علافی هاش رو از چشم من میبینی!! 

اگه من توی زندگیت نبودم... میتونستی با یکی از اون دخترایی که خانواده ات اصرار داشتن ازدواج کنی!! راحت و بی دردسر!... حتی دیگه لازم نبود جلوی بابات وایسی یا با مامانت بلند صحبت کنی!! 

اونوقت الان یه اسم توی شناسنامه ات داشتی!!... دیگه یه آدمه متاهل بودی!! سربازی برای یه آدم متاهل با یه مجرد خیلی فرق داره!! ... دیگه انقدر بهت سخت نمیگذشت و ۲ سال عمرت حروم نمیشد!!  

لعنت به این قانون که عشقی که توی برگه شناسنامه نوشته شده رو با ارزش تر از عشقی که توی دل آدما نوشته شده، میدونه!!  

من باعث شدم که ۲ سال از عمر و جوونیت حروم بشه؟؟ من باعث این سختیهات شدم که حالا می خوای تلافی کنی؟؟ من باعث شدم که سربازیت جای خوبی نیفتی و از همه دنیا دور باشی؟؟... مگه من گفتم که دوسم داشته باش؟؟ مگه من گفتم به هر دختری نه بگو و منو انتخاب کن؟؟  

من فقط گفتم الان برای اینکه اسمم توی شناسنامه ات بیاد زوده!! اگه عجله کنیم برای همیشه از هم جدامون میکنن!!  

حالا هر جور دلت میخواد فک کن و همه چی رو از چشم من ببین... فقط بدون برای اینکه حرف خانواده ات رو گوش بدی و یه عمر پشیمون نشی، دیر نشده!!