کامنتی که باید جواب میدادم!!

یه آقایی برامون این کامنت رو گذاشته: 

 

سلام
وقتی که آمار بازدید از وبلاگت ۱۴۰ تاست و هیچ پیامی نداری سعی کن یه خورده رنگ و لعاب به وبلاگت بدی. پیشنهاد می کنم نوشته هاتو زیاد شخصی نکنی چون در اون صورت فقط "علی" می خوندشون.
خداحافظ
 

 

 

در حالت عادی باید این کامنت رو بخونم و دایورت کنم به.. 

ولی نمیدونم چمه! خیلی حساس شدم!! مخصوصا وقتی علی نیست بیشتر این حالت رو توی خودم حس میکنم!! دلم میخواد در مقابل هر چیزی که مخالف میلمه، واکنش نشون بدم و جواب طرفم رو بدم!!  مثلا با خوندن این کامنت هم خنده ام گرفته بود و هم اشک توی چشام جمع شد! دلم گرفت یهو!!  

این کامنت که واقعا مهم نبود! چون از تک تک کلماتش مشخص بود که حتی ۱ خط از اینجا رو هم نخونده!! اما خب بازم دلم می خواد اینو بگم:

نه من و نه علی، هیچ کدوم آدمای بی تجربه ای در زمینه وبلاگ نویسی نیستیم! اینکه اینجا رو ساختیم برای این بود که حرفای دلمون رو به هم بزنیم و نذاریم هیچ خوشی و ناخوشی بینمون ناگفته بمونه!! ...بر خلاف چیزی که توی این کامنت گفته شده، دقیقا می خواستیم تمام نوشته هامون «شخصی» باشه!! ... شاید خوندن اینجا برای شخص سومی خواننده ی اینجا باشه، زیاد  خوشایند نباشه! ولی خب هدف ما ،دل همدیگه است و تقریبا می تونم بگم جلب خواننده برامون اصلا مهم نیست!!  

فعلا هم هر پستی که میگذره بدون تایید کامنت ها ، ازش رد میشم!! البته تمام نظرات رو میخونیم و  پیشمون محفوظه!! 

 

به هر حال  وقتی وبلاگمون ، خانه ی ژله ای مون ،رو نگاه میکنم حس خوبی ندارم!دلم میخواد زودتر برای اینجا یه قالب درست کنم که از این حالت بی روح در بیاد! الان بیشتر شبیه خانه ی ارواح شده!!