روز ۱۷-۱۸

خانم زیگزاگ یه طالع بینی در مورد مد و متولدین ماه های مختلف گذاشته بود که با خوندنش خیلی ذوق مرگ شدم!... دلم میخواد زیر ذربین ببرمش و یه کم مو از ماست بیرون بکشم! 

 

فروردین‌ماه  ....... علی

مارک مورد علاقه:  ‌Gucci (تا حالا در این مورد ازش سوال نکردم! ولی فکر نکنم گوچی مورد علاقه اش باشه!)متولدین این ماه دوست دارند در همه چیز اول باشند. ( دقیقا همینجورهههه) آنها از همه‌ی اطلاعات مربوط به مد و مارک‌های مختلف دنیا آگاهند. ( عمراااااً... اصلا تو این خط ها نیست!) از امتحان کردن هر چیزی که مطابق با علایق‌شان باشد هیچ واهمه‌ای ندارند (‌راست میگه) و از جسورانه‌ترین استایل‌ها و سبک‌ها استفاده می‌کنند. (‌در این زمینه علی رو امتحان نکردم!!) به محض دیدن هر مدل جدید در ویترین مغازه‌ها، باکی ندارند که حقوق به زحمت به دست آورده‌شان را صرف خرید آن کنند، چون می‌خواهند اولین نفری باشند که از آن مدل استفاده می‌کنند. (‌فقط این قسمتش درسته که باکی از خرج کردن پولشان ندارند!...یعنی اگه بگی یه ذره به فکر پول جمع کردن هست، نیست!)  مطمئنا هر مد و سبک جدیدی برای اولین‌بار توسط یکی از متولدین این ماه پوشیده شده است.(‌ممکنه توسط یکی از متولدین این ماه پوشیده شده باشه، ولی مطمئناً اون یه نفر علی نبوده!...به جان خودم راست میگم) متولدین ایم ماه بنا بر طبیعت آتشین خود، (‌آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است!!... گل گفتی طالع بینی جان!) تمایل زیادی به رنگ‌های قرمز و سیاه دارند. ( تصحیح میکنم:  قرمز و نارنجی!!!... علی مشکی دوست نداره!)  کاری ندارند که چه رنگ، چه جنس و یا چه مدلی از لباس به آنها بیشتر می‌آید، آنها همه‌ی مدل‌ها و همه‌ی رنگ‌ها را امتحان می‌کنند. (‌اینم راست میگه!... علی هر چی خوشش بیاد میپوشه! به هیچی هم کاری نداره!!) لباس‌های آنها معمولا رنگارنگ و پر نقش و نگار بوده اما هر چه که هست کاملا مطابق با آخرین مد جهان است!  ( کاملا غلط بود!...  گیــــــم اور)  دستمال گردن، کلاه و الماس برای زینت بخشیدن به انگشتان و گردن جز لوازم زینتی است که بیشتر از چیزهای دیگر مورد استفاده‌ی متولدین این ماه قرار می‌گیرد( والا  نمی دونم! ممکنه به دستمال گردن علاقه داشته باشه! مخصوصا از اون قرمز خال خال پشمی بنفشا! ولی از ترس اینکه از دستمال گردن توسط من به عنوان آلـ.ت قتاله استفاده بشه، امتناع میکنه!) 

 

پی نوشت: به دلیل اینکه از این طالع بینی در راستای « آقای خودمون رو شناسی» استفاده شده،  طالع بینی ماه خودم رو نمی نویسم! من متولد مهر هستم! هر کی می خواد خودش بره بخونه!!! 

 

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 

 

دیروز: چند تا از دوستام که تازه ازدواج کردن، فیلم و عکس های نامزدیشون رو آورده بودن با هم ببینیم!... حسودیم شد! حسادتم به فیلم نبود!... وقتی  لحظه به لحظه، به ترتیب گوشی ه دوستام به صدا در میومد و تلفنی یا اس ام اسی از حال  عشقشون با خبر میشدن!.... وقتی با عشق با هم حرف میزدن!...وقتی کسی ازشون می پرسید ناهار خوردی یا نه!!... وقتی کسی نگرانشون بود!... وقتی کسی می خواست از حالشون با خبر بشه... دلم گرفت!!!... دلم میخواست لب های منم مثل اونا خندون باشه!....پیش خدا گله کردم! ... بابت دوری هامون از خدا طلب کار شدم!...دلم بیشتر از هر وقت دیگه ای تنگ شد!... دلم علی رو میخواست! 

 

دیروز عصر: وقتی دوستام رفتن... علی زنگ زد!... با ذوق و  اشتیاق جوابش رو دادم...  با یه علی ِ سرد و یخ مواجه شدم!... حرف زدم... از همه چی براش گفتم و خواستم یخش رو بشکونم!... نشد!... حس میکردم علی حتی حوصله ی منم نداره و به زور داره باهام حرف میزنه!.... میگه دلم برات تنگ شده ولی  با این لحن؟؟؟ باور نمی کنم علی!!.... مثل همیشه گفت اینجا شلوغه و باید قطع کنم! .... دلم بیشتر از همیشه گرفت...  اشکام روی گونه هام سرازیر شد...بدون خداحافظی قطع کردم.... همچنان اشکام به جای تمام حرف های نگفته ی بینمون، صورتم رو می شست!.... گفت دوباره زنگ میزنم ولی نزد!!! 

 

امروز عصر: نگار خسته از یک روز ِ بد و طولانی! و علی خسته تر از همیشه!!....علی  سرد تر و غریبه تر از همیشه!....گفت تازه کلاست تموم شده؟... گفتم دانشگاه نرفتم!  از صبح  زود تا حالا دکتر بودم ... ولی علی نگفت چی شد؟ دکتر چی گفت؟ پوستت در چه حاله!... گفتم خوبم!  دکتر همون تشخیص قبلی رو داد... گفت چرا نفس هات اینجوریه؟... نگفتم که سر ما خوردم و از دیشب گلو درد شدید و  سردرد و سرگیجه دارم!... ادامه ی حرفامون بازم مثل دیروز شد!... علی گفت اینجا پادگانه و من باید درکش کنم! ... گفت دلتنگم هست!... گفت داره عذاب میکشه!.... بازم گفت و من هیچی نگفتم!... سکوووووت....اینبار با خداحافظی قطع کردیم و یه دنیا حرف نگفته باقی موند!... شب دوباره زنگ زد... جوابش رو ندادم!  

 

 

باور کن درکت میکنم علی جونم... ولی کاش تو هم منو درک میکردی! 

همینجور بدنم داره بدتر میشه و دکتر داروها رو قوی تر میکنه!... امروز میگفت باید هر چیزی که اعصابت رو به هم میریزه از خودت دور کنی! استرس نداشته باشی... از بس ناراحتی هات رو درون خودت ریختی اینجور بروز میده!... بگو! هر چی اذیتت میکنه با دیگران در میان بگذار... 

وقتی اومدم خونه،نشستم تمام یک سال گذشته رو نشخوار کردم!... ولی باز به این نتیجه رسیدم که ترجیحا این حرفا با کسی در میان نگذاشته بشه بهتره! حتی تو!!! ...چون خیلی چیزا رو میگم ولی نمی خوای که بفهمی! 

دوستت دارم علی!  همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد