بغض رفتن! (‌روز اول)

همیشه اولین روز بعد از رفتنت، سخت ترین روزه!! 

دیشب باهات حرف نزدم و نخواستم که خداحافظی کنیم! چون همیشه خداحافظی با اشک همراه هست و اشک های آنچنانی برای من تمام نشدنیه و تا ساعت ها قطع نمیشه!! ... خیلی عادی اس ام اس دادی که من رفتم و رفتی و موبایلت تا ۱ ماه دیگه خاموش شد!!... با رفتنت دلم رو هم با خودت بردی و تا زمان بازگشتت، همراه تو و سختیهات در اون پادگان لعنتی سیر میکنم!!!... وقتی تو نیستی خودم هم نمی دونم چه جوری زندگی میکنم!! جسمم اینجاست و روحم با تو!!... در ۱۵ روز بودنت، ۱۵ سال زندگی کردم! و دلم میخواد این ۳۰-۴۰ روز نبودت، به سرعت یک چشم بر هم زدن بگذره!!

از صبح تا حالا ۳ بار بهم زنگ زدی! ساعت ۴ که رسیدی! ساعت ۷ و ساعت ۲!! احتمالا تا شب ۱ بار دیگه هم حرف میزنیم!! 

ولی با این حال یه بغض عجیبی توی گلومه که داره خفه ام میکنه!!.... نمی خوام گریه کنم! چون بهت قول دادم! پس سعی میکنم این بغض رو با تمام سختی، قورت بدم!! 

 الان هم گفتی از خستگی در حال بیهوش شدنی و از من خواستی تا در آغوشت باشم و با هم بخوابیم!! 

صبح به این فکر میردم که واقعا وقتی قبلا تو نبودی، من چه جوری زندگی می کردم که حالا بدون تو روز و شبم نمیگذره؟؟...اصلا قبلا بدون تو ، زندگی میکردم یا اوقاتم میگذشت؟؟ .... علی ِ من!! چه زود و آهسته آهسته، تو  همه ی زندگیم شدی و حتی خودم هم نفهمیدم ، چی شد که اینجوری شد!!! .... و حالا روح و جسم و زندگی و هر چه که دارم ، در گرو با تو بودنه!!  

هر چه که بازی ِ روزگار جسممون رو از هم دورتر میکنه، به همون اندازه و شاید چندین برابر  بیشتر، دل و روحمون به هم نزدیک تر میشه!!... هر ماه که از سربازیت و دوری ها و دلتنگی هامون میگذره، بیشتر از قبل شیفته و دلداده ات میشم!! و آتش این عشق هر روز در دلهامون شعله ور تر میشه!!

 

فقط از خدا می خوام که به جفتمون کمک کنه تا این روزها رو زودتر سپری کنیم!!...به صبری مضاعف نیاز داریم که فقط خدا باید با لطفش شامل حالمون کنه!!

 

دوستت دارم ای عزیز تر از جانم!! 

 

 

دلم همراه و همدل میخواد! ... ای کاش کسی می تونست در نبود علی ، دلم رو تسکین بده!! ولی افسوس که فقط « ای کاش»  است و بس!!

نظرات 12 + ارسال نظر
مهیار شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:20 ب.ظ http://dehkadebaziha.blogsky.com

وبلاگ جالبی داری

وقت کردی به منم سر بزن

سانیا شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:36 ب.ظ http://banuye.blogsky.com/

آخی خانم خوب ناراحتی؟میدونم عزیزم.اما خیلی خوبه که دل دو تا آدم تنگ بشه برای هم.می دونی چه دل مهربونی داری که طاقت دوری نداره.امیدوارم زود زود دوباره پیش هم باشین.مواظب خودت باش.

سعید(یادگارهای یک درخت) شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

سلام نگار جان
فکر کنم یه اشتباهی شده
من اصلا این چند وقته واسه تو کامنتی نزاشتم که حالا بخوام دلت رو هم بشکنم و اشکت رو در بیارم آخه کی حاضر اشکه یه دختر خانومی مثل تو رو که تازه عشقش رفته سفر رو در بیاره تازه چند وقت پیش یکی واسم به اسم نگار کامنت گذاشته بود من فکر کردم که شما هستی بهش گفتم عجب آدرس وبلاگ جالبی داری (ماه من غصه نخور) بنده خدا گفت چی رو می گی بعدش هم امیدوارم زود برگرده تا در آغوشش باشی
(آیکون یک عدد سعید با دوتا شاخ و یه دم و یه دم کاملا شبیه به یک شیطونک به مناسبت کل مطالب)

ساناز یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ق.ظ

سلام نگار عزیزم
ایشالا هرچه زودتر روزهای دوریتون تموم میشه وبرای همیشه کنار هم می مونین:-*

نانازی یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:19 ق.ظ http://www.nabat.blogfa.com

امیدوارم هر چه زودتر برگرده!

سحربانو یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:10 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

ایشالا که زودی این رفتن واومدن تموم شه و دیگه نرن این علی آقا که شما این جوری دلتنگ نشی دوست جون.

لبـخند پنبــه ای یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.viv2.blogfa.com

نگار پشت تمام این سختـی ها یه شیرینـی لذت بخش است!

تو این مدتی که نیست مثه همیشه با خاطرات بودنش دلتنگیت رو کم کن !

پشت تلفن زار نزن !
خـــره ! اون دوره :(‌!
دلش میگیره !!!

مواظب خودت باش عزیزمممممم ! باشه ؟؟

مامادو دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ق.ظ http://kodakenafahm.persianblog.ir/

وای چه خبرایی بوده من نبودم چن وقت...بذار همه شو بخونم...

لبـخند پنبــه ای دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.viv2.blogfa.com

لینکت کردم :دی ! محض اطلاع !‌:دی

بهتری ؟؟!

شایلین دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ب.ظ http://eternalgirl.blogfa.com

سلام....بار اول که وبتنو رو میخونم ولی، توی بیشتر پستها میبینم که، خیلی از حسهاتون رو درک میکنم....میفهمم !
ایشالا که عشقتون همینطور ابدی بمونه....
شاد باشید : )

مریم و محسن دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ب.ظ

وای نگار جون غمگینی بازم عزیزم
امیدوارم روزهایی پر از شادی منتظرت باشه عزیزم

توتی دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ

چهارشنبه شب از ساعت 9 شب به مدت یک شبانه روز عکس نی نیمون توی وب ساراس(خانومی/توی لینکدونیم هست).کامنتشو بیا تو وب خودم بذار.[بوسه]به دلایل امنیتی گفتم اون بذاره تو وبش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد