بر خلاف همه که دلشون دست گرم میخواد، من دلم دست سرد میخواد!!!
چون همیشه دستام داغ و آتشینه و حتی توی برف و سرما هم مثل کوره میمونه!!
دستم رو توی دستاش میگیره..
سرده... خیلی سرد تر از دستای من. و همین باعث میشه از درون خنک بشم!
با تماس دستامون ، اونم کم کم گرم میشه!!
دستاش رو خیلی دوست دارم...
یه کم به دستاش نیگا میکنم و میگم: علی! چقدر خوبه که تو دستات پشمالو نیست!! مخصوصا روی دستت! من از پشم دست بدم میاد!! کلا از هر چی مو توی دنیاست بدم میاد!! ( شاید هزار با تا حالا این جمله رو گفتم که از مو بدم میاد!) بیا دستامون رو با هم عوض کنیم!!
لباش خندون میشه و ذوق میکنه!!
یهو برای جبران حرفم میگه: خب دستای خودت که اصلا مو نداره!!!
تو چشاش با تعجب نگاه میکنم و خیره میشم بهش..
میگه: خب چرا اینجوری نیگام میکنی!! ببین دستت هیچی مو نداره دیگه!! خیلی هم قشنگه!!
با تعجب بیشتری نیگاش میکنم...
خودش یهو میفهمه که از هولش بد سوتی داده!!! .... میخنده و میگه: هوووم!! آهان! میدونم که موهای دستت رو میزنی! ولی کلا خود پوستت هم فک کنم کم مو داره ها!!! آره دیگه!!!( چشمک)
بعدم بی درنگ صورتش رو سمت دستام میاره و ۲ تا دستم رو از سر انگشتام تا بالای دستم ، بوسه بارون میکنه
منم دستم رو در اختیارش میذارم و بدون حرکت فقط بوسیدنش رو تماشا میکنم و هر بار با تماس لبش به روی پوستم غرق عشق و لذت میشم
حالا دمای دستها و بدن هر دومون متعادل شده!