روز۱۴-۱۵ بدون تو!( نیمه راه!)

وای باورم نمیشه که ۱۵ روز گذشت!! نصفش تموم شد!!  ۱۵ روزه دومش هم معمولا زودتر میگذره!!

این چند روزه علی شدیدا پرکار شده!! دیگه فقط روزی ۱ بار اونم قاچاقی میتونه بهم زنگ بزنه!! دیشب که کل صحبتمون ۱ دقیقه هم نشد!!  الهی بمیرم. از صداش خستگی میباره! اونجا هم سرده! از این بچه توی سرما هی کار میکشن!!!  خیلی دارن اذیتش میکنن.... خیلی دلم براش تنگ شده... امیدوارم با این همه کاری که شبانه روز داره انجام میده، بهش تشویقی بدن!!  

  

روزای اول علی دائم میگفت وبلاگ یادت نره!! هر روز بنویس!! ... حالا چند روزه میگه « نگار زیاد ننویس! فکرش رو که میکنم میبینم اگه خیلی زیاد نوشته باشی، نمیرسم بخونم!!! ... »

 واقعا من مرده ی این علاقه اش هستم!! احتمالا اون روزا هم که میگفته زیاد بنویس، برای حب به نوشته های من نبوده! برای  این بوده که سرگرم بشم و خیالش راحت بشه که خودم رو اذیت نمیکنم و اونجا نخواد نگران من باشه!!! ( رفتار یک عدد آقای ۲۴ ساله با یک عدد خانومی که سنش حدود ۵ سال تخمین زده شده!!!!)   

 

~~~ 

 

دوستم چند روز پیش میگفت میدونی فلانی ازدواج کرد؟؟ 

-نه! چه زود ازدواج کرد! چه بی خبر!! طرف کی هست؟؟ 

-مگه خبر نداشتی؟؟ ۴ سال با هم دوست بودن! خب ازدواج کردن دیگه! 

- نمیدونستم! اصلا بهش نمیومد که با کسی دوست باشه!! تابلو هم نبود!! 

- آره بابا!! خیلی با کلاس بودن!۱ دوستیشون هم باکلاس بود!! گاهی با هم ملاقات داشتن فقط! مثل این داهاتیا همش نمی گفتن دوست دارم دوست دارم و آویـ.زون هم باشن و  مسخره بازی دربیارن که!! برای همدیگه کلاس میذاشتن!! 

 

نتیجه :طبق نظر خیلی افراد، اگه به کسی که دوستش دارین ، ابراز علاقه کنین، بی کلاس محسوب میشین!!  

نتیجه ۲: بنده ترجیح میدم بی کلاس باشم تا اینکه عشقم از احساسم نسبت به خودش بی خبر باشه!! همینطور خودم از احساس اون!! واقعا اگه قرار باشه آدم  همونجوری که با بقیه رفتار میکنه  با کسی که دوستش داره هم برخورد کنه( حتی سردتر!)، پس عشق و محبت و دوستی چی میشه؟؟ ... اصلا اونوقت چه فرقی بین کسی که دوستش داریم و نداریم وجود داره؟؟؟... اگه قرار باشه آدم احساسش رو از تمام دنیا مخفی کنه، پس فلسفه ی وجود این حس های قشنگ چیه؟؟؟

نتیجه ۳: کدومش بهتره؟؟ 

 

علی جونم دوستت دارم!!  حرف دیگه ای هم بلد نیستم! همین!